حیدریون

پایگاه اطلاع رسانی هیئت حیدریه شهرستان خوانسار

حیدریون

پایگاه اطلاع رسانی هیئت حیدریه شهرستان خوانسار

حیدریون
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

ولادت مولی الموحدین ، علی ابن ابی طالب بر شیعیان مبارک


تو ای سرچشمه پاکی و رادی

که فطرت را، زجانت آب دادی

تو نوری ، دیگران شام سیاهند

تو فریادی و دیگر ها ، چو آهند

تو صبح روشنی ، ما کلبه غم

تو شادی ، ما سیاهیهای ماتم

تو از نور خدایی ، ما زخاکیم

تو دریایی و ما تیره مغاکیم

تو جان مطمئنی ، ما پریشیم

تو از خود رسته ، ما در بند خویشیم

مگر تو دیگری ، ما نیز ، دیگر

شگفتا از تو و الله اکبر

چه میگویم "تو و ما" ، این روا نیست

همانا جز قیاسی نابجانیست

خرد خندد بر این ناپخته سنجش

دل افتد زین "تو و مایی" به رنجش

تو مرد هرچه ای ، ما خویش هیچیم

همان بهتر که با مردان نپیچیم

تو "هر چندی" ، تو "هر گاهی ، تو بیشی

به جز حق و نبی ، از جمله پیشی

فلق خون تو را آب وضو کرد

رخت را قبله گاه آرزو کرد

سحر کز شام ، صبح روشن آرد

اشارتها به چشمان تو دارد

اگر کوهی ، بلند استاده کوهی

سرافرازی ، شکوهی ، بی ستوهی

گر اقیانوس ، اقیانوس آرام

نه آغاز تو پیدا و نه انجام

شب تاریخ را مرغ شبی ، شب

به جز حق حق نداری هیچ برلب

سحر آیینه ای پیش نگاهت

سپیده تیره فرشی پیش راهت

تو چون موسیقی نور ووجودی

جهان را بر لب از نامت ، سرودی

تو آهنگ بلند کهکشانی

فرا خود ، گوش کن ، باری زمانی!

اگر گوشی فرا داریم برچنگ

چه جز نام تو می گوید به آهنگ؟

توانایی ز نامت تاب گیر

سخن از آبرویت، آب گیرد

شرف ، بازوت گیرد تا بخیزد

محبت ، آب بر دست تو ریزد

چه گویم ، "مهربانی مادر توست

بزرگی" چون غلام قنبر توست

بهی ، همسایه ی دیوار کویت

نگاه راستی ، درجستجویت

شجاعت بیم دارد از تو ، آری

که در دست تو بیند ذوالفقاری

چو شمشیر تو با جسمی ستیزد

چنان افتد که هرگز برنخیزد

علی را دشمنی جز تیرگی نیست

در این عرصه ، امید چیرگی نیست

علی را دشمنی ، یکسر تباهی است

سیاهی ، در سیاهی ، در سیاهی است

سیه بادا ستم را روی ناپاک

جهان را ، روزگاران را ، به سر خاک

زمین را تفته بادا دل ، که گاهی

در آن ، نآن تفته دل، می کرد آهی

زمان ! خاکت به سربادا شب و روز

تو بودی و علی را دل پر از سوز؟

فلک رقصان ز آهنگ علی شد

علی در هرچه آمد منجلی شد

جهان موسیقی شیدایی اوست

زمان لبریز ، از مولایی اوست

بگو مهر علی ، مهری است خاتم

نگردد نامه ات بی آن فراهم

علی گل ، وین جهان چون شبنم اوست

خدا داند که دریا یک نم اوست

چراغ آفتاب عالم افروز

بود چون شعله ای زان آتش و سوز

دل هر ذره از مهر علی پر

جهان چون یک صدف ، مهر علی در

به مهرش ، مهربانی وام دارد

ز نامش گفته شیرین ، کام دارد

کجا داند کسی ، روح علی چیست؟

که می داند علی چون و علی کیست؟

جهانی پیش رویش ،ذره ای نیست

خدا ، تنها خدا داند علی کیست

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۲۴
روابط عمومی هیئت